♫♫♫

ℒℴνℯمنوعشقمℒℴνℯ

چه قدسخته منطقی فکر کنی وقتی احساست داره خفت می کنه

♫♫♫

وقتي نميتوني فرياد بزني
ناله نکن!
خاموش باش
قرن ها ناليدن به کجا انجاميد؟
تو محکومي به زندگي کردن!
تا شاهد مرگ آرزوهايت باشى
.

.
.
گفت
قول بـــده
گفتم چه قـــولي؟
گفت
که هر وقت ياد من افتادي بخــــندي
رفــــت
همه فکر کردن اونقدرا هم دوســش نداشتم
که فقط خنديــــدم
.

.
.
خوش به حال سيندرلا
لنگه کفشش را جا گذاشت
يه لشکر آدم به دنبالش گشتن
ما دلمان را جا ميگذاريم
هيچکس از ما سراغي نميگيرد
انگار که هيچ وقت نبوده ايم

.

.
.
پزشکي قانوني علت مرگ نامبرده را
بسته شدن روزنه هاي اميد ذکر کرد

.
.
.
” سکوت “
خطرناکتر از حرفهاي نيشدار است
کسي که سکوت ميکند ،
روزي
” سرنوشت “
حرفهايش را به شما خواهد گفت
.
.

.
از استادى پرسيدند: آيا قلبى که شکسته بازهم ميتواند عاشق شود ؟
استادگفت :بله
پرسيدند : آيا شما  تا کنون از ليوان شکسته اب خورده ايد؟
استادپاسخ داد :آيا شما به خاطر ليوان شکسته از آب خوردن
دست کشيده ايد!؟

.
.
.
بعضي وقتا تو دعوا فقط بايد نگاه کني! سکوت کني!
فحشاشو بده و بهونه هاشو به جون بخري!
تموم که شد بغلش کني و اروم. در گوشش بگي
با من نجنگ ، من دوست دارم
.
.

.
دختر کوچولو :چيکارم داشتي گفتي بيام اينجا؟
پسر کوچولو :ميشه با پسراي ديگه بازي نکني؟

.
.
.
اگه يه زن تو رو اونقدر دوس داشته باشه که از آرزوهاش به خاطرت بگذره
از خدا يه عمر تازه بخواه…
يه عمر واسه خوشبخت کردنش خيلي کمه!

.
.
.
تنهايي ام را کسي شريک نيست!
مطمئن باش!
دست احتياج به سمت تو که هيچ!
به سمت خودم هم دراز نخواهم کرد!!
شايد که تنهايي هايم از تنهايي دق کنند
.

.
.
ميدانم خدا…
يک روز ميفهمي که خيلي دوستت دارم…
و آن وقت با خودت ميگويي:
کاش تمام دعاهايش را مستجاب ميکردم!
بنده ي خوبي بود!
.

.
.
ديشب تا صبح
دستانم به دنبال دستانت گريست
کودکانه تو را بهانه ميکرد
ديشب تا خود صبح آغوشم براى آغوشت بغض کرد
ساده بگويم ديشب
دلم بى پروا، هواى بودنت را ميکرد

.
.
.
هر چه سيگارم را عوض ميکنم فرقى نمى کند
زندگى
نبود تو

به همان تلخيست که بود
.
.
.
چقدر سخته دلتو بشکونن
غرورتو بشکونن
قولاشونو بشکونن و تو بخواي حداقل بغضتو سالم نگه داري اما نتوني

.
.
.
زنگ ميزنم از طرفت به خودم!
حرف ميزنم بجايت با خودم!
راستي صدايت چه قدر شبيه هق هقم شده است؟!

.
.
.
تکليفم معلوم شد: خاموش ميشوم شيرينم…
فرهاد وار اينبار بايد به جاي کوه، دل بکنم!

.
.
.
آنگاه که قليان غير از خودم، دردهايم را دود نمي کند
چه فرق دارد که طعمش پرتقالي باشد يا دوسيب؟؟؟
روزگار زغال بر زخم هايم نهاده و دودم مي کند، بي هيچ طعمي

.
.
.
“بيادتم”
اما…
شاهدي ندارم جز…
کوچه پس کوچه هاى خلوت “دلم”
.

.
.
آخ عشقم چه زيبا اجرا ميکني
خط به خطه تمام گفته هايم را، اما براي ديگري

.
.
.
چقدر دوستت داشتم
چقدر نفهميدي
نميگم زيباترين
اما
تو مهربون ترين آدم زندگيتو
از دست دادي

.
.
.
نشاني ام عوض نشده !!
هنوز در همين خانه ام !
فقط ديگر زندگي نمي کنم
.

.
.
مرا به تختم ببنديد و سيگاري برايم روشن کنيد و تنهايم بگذاريد!
هر چقدر هم ناله کردم و فرياد زدم به سراغم نياييد؛ من دارم “او” را ترک ميکنم!
.

.
.
ميگويند ضعيف شده اي، ميگويم سنگيني درس هايم است
نميدانند سنگيني درس هاييست که از دنيا
و آدمهايش گرفته ام
.

.
.
دلگيرم از مرغ هايي که دانه خوردنشان پيش ما بود
ولي حالا براي ديگران تخم ميگذارند
بگذار برود ميدانم روزي بوي کباب شدنش به مشامم ميرسد.



نظرات شما عزیزان:

reza
ساعت15:01---22 آبان 1392
رفتم اما...

لحظه هایم دیگربی توسرنشد...

حالابرگشته ام

تادوباره ارام فریادبزنم...

نبودن هایت را...


مصطفی
ساعت21:50---20 تير 1392
perfect بود thanks

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در سه شنبه 14 خرداد 1392برچسب:, ساعت 11:36 توسط Ali✘❤kimia |